صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۷۵۵

۱

به سرمگی سوی آن خاک پا نمی بینم

به چشم کم طرف توتیا نمی بینم

۲

چه لازم است که خود را سبک کنم چون کاه

چو رنگ جاذبه در کهربا نمی بینم

۳

نسیم صبحم و کارم دریدن جیب است

به تنگ گیری بند قبا نمی بینم

۴

چه لازم است بر آیینه مشق بوسه کنم

چو نقش خویش در آن نقش پا نمی بینم

۵

به بر گرفته مرا تنگ، ذوق دلتنگی

چو غنچه راه نسیم صبا نمی بینم

۶

که بسته است حنا دست با دستان را

که غیر خاک به مشت گدا نمی بینم

۷

اگر به دوزخ ازین خاکدان مرا خوانند

چو سیل می روم و بر قفا نمی بینم

۸

چه چشمداشت ز بیگانگان گوشه نشین

که گوش را به سخن آشنا نمی بینم

۹

چراغ طور اگر خضر راه من گردد

ز بخت تیره همان پیش پا نمی بینم

۱۰

هزار غنچه تصویر باز شد صائب

منم که روی دلی از صبا نمی بینم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۰۶

نظرات