
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۶۵
۱
نه می به جام و نه گل در کنار میخواهم
تبسمی ز لب لعل یار میخواهم
۲
نیم ز رفتن گلهای بوستان غمگین
زمان حسن ترا پایدار میخواهم
۳
چو گل برای تماشاییان دلتنگ است
گشایشی اگر از نوبهار میخواهم
۴
به سادهلوحی من شیشهای ندارد چرخ
که رحم از دل سنگین یار میخواهم
۵
متاع هستی من هرچه هست باختنی است
ز عشق دست و دلی در قمار میخواهم
۶
نرفت یک قدم از پیش، کارم از ماندن
هنوز مهلت ازین روزگار میخواهم
۷
نمیتوان خمش از سینههای گرم گذشت
چراغ داغی ازین لالهزار میخواهم
۸
رسیده مشق جنونم چنان که نتوان گفت
نوازشی ز نسیم بهار میخواهم
۹
یکی است محرم و بیگانه پیش غیرت من
ترا نهفته ز خود در کنار میخواهم!
۱۰
ازان لب شکرین گر طمع کنم صائب
هزار بوسه، یکی از هزار میخواهم
تصاویر و صوت


نظرات