
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۸۱
۱
روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام
نقش مراد از آینه گل ندیده ام
۲
آن صید تشنه ام که درین دشت آتشین
آبی بغیر تیغ تغافل ندیده ام
۳
در باغ اگر چه چشم چو شبنم گشوده ام
از شرم عندلیب رخ گل ندیده ام
۴
زان زنده مانده ام که هنوز از حجاب عشق
رخسار یار را به تأمل ندیده ام
۵
مرد مصاف در همه جا یافت می شود
در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
۶
با خصم در مقام تلافی ازان نیم
کز تیغ انتقام تعلل ندیده ام
۷
قانع به بوی پیرهن از وصل گل شده است
عاشق به سیر چشمی بلبل ندیده ام
۸
دوری ز یار صائب و خامش نشسته ای
عاشق به این شکیب و تحمل ندیده ام
تصاویر و صوت


نظرات