صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۷۸۳

۱

از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام

دل زنده از محیط برآید شراره ام

۲

خورشید محشرست دل آتشین من

صبح قیامت است گریبان پاره ام

۳

نور نگاه چشم غزالان وحشیم

هم در میان مردم و هم بر کناره ام

۴

آن بیدلم که کشتی طوفان رسیده بود

در طفلی از تپیدن دل گاهواره ام

۵

رطل گران خاک بود نقش پای من

تا از شراب عشق تو مست گذاره ام

۶

تا قامت تو سایه نیفکند بر سرم

روشن نگشت معنی عمر دوباره ام

۷

شد برگ زرد و رنگ نگرداند میوه ام

عمرم تمام گشت و همان نیمکاره ام

۸

چون موج از تردد خاطر درین محیط

صائب یکی شده است میان و کناره ام

تصاویر و صوت

نظرات