
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۸۹
۱
امشب که داغ بر دل افگار سوختم
گویا چراغ بر سر بیمار سوختم
۲
جز عشق هر چه بود همه دام راه بود
تسبیح پاره کردم و ز تار سوختم
۳
جنس مرا به تاجر کنعان چه نسبت است؟
صد بار من ز گرمی بازار سوختم
۴
در بزم آفتاب چه حال است ذره را
من در پناه سایه دیوار سوختم
۵
صیقل به داد آینه من نمی رسد
آهی کشیده پرده زنگار سوختم
۶
خورشید تیره روزتر از خون مرده بود
روزی که من ز شعله دیدار سوختم
۷
گرد کدورت از دل من آه بر نداشت
صد حیف ازان نفس که درین کار سوختم
۸
صائب به حرف وصوت نشد فکر من بلند
من چون سپند بر سر این کار سوختم
تصاویر و صوت

نظرات