صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۸۰۷

۱

از شرم عشق بود مرا در نقاب چشم

شد زان رخ گشاده مرا بی حجاب چشم

۲

سوزد به هر کجا که فتد اشک گرم من

دارد ز بس به دیدن رویت شتاب چشم

۳

ترک حیات نیست به خاطر مرا گران

ترسم شود ز مرگ، بدآموز خواب چشم

۴

امروز محو دختر رز نیست چشم من

واشد مرا به روی قدح چون حباب چشم

۵

مشق نظاره گل روی تو می کنم

گر افکنم جدا ز تو برآفتاب چشم

۶

پایم نمی رسد به زمین از شکفتگی

تا سوده ام به پای تو همچون رکاب چشم

۷

از خط فزود مستی آن چشم پر خمار

در نوبهار سیر نگردد ز خواب چشم

۸

گه اشک می فشاند و گه محو می شود

هر دم زند ز شوق تو نقشی بر آب چشم

۹

از بحر، چون حباب، تهی کاسه است حرص

قانع دهد چو آبله آب از سراب چشم

۱۰

فریاد کز نظاره خورشید طلعتان

خواهد رساند خانه دل را به آب چشم

۱۱

باغ و بهار عشق، جگرهای سوخته است

آتش همیشه آب دهد از کباب چشم

۱۲

هر کس که آبرو طلبد صائب از سخن

دارد ز حرص از گل کاغذ گلاب چشم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۳۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۴۸

نظرات