
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۱۰
۱
از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟
در دست دیگری است عنانم چسان کشم؟
۲
مرکز شود ز تنگی دل در نظر مرا
خود را اگر به دایره لامکان کشم
۳
دامان برگ گل نه به اندازه من است
خاری به آشیان مگر از گلستان کشم
۴
از رشته سخن، به سخن واشود گره
حرف از زبان او به کدامین زبان کشم؟
۵
از بیم چشم، چون گل رعنا درین چمن
بر روی نوبهار نقاب خزان کشم
۶
چون موج در میان ز کنارم کشد محیط
هر چند خویش را به کنار از میان کشم
۷
چون تیر کج مرا ز هدف دست کوته است
خمیازه ای ز دور مگر چون کمان کشم
۸
گل را به بر چگونه کشم کز حجاب عشق
شرم آیدم که بوی گل از گلستان کشم
۹
صائب ز گل چو قسمت من نیست غیر خار
بیهوده ناز خشک چه از گلستان کشم؟
تصاویر و صوت


نظرات