
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۴۷
۱
ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم
در دفتر جهان ورق باد برده ایم
۲
چون سرو تازه روی درین بوستانسرا
در راه گرم و سرد جهان پا فشرده ایم
۳
رقص فلک ز جوش نشاط درون ماست
چون خون مرده گرچه به ظاهر فسرده ایم
۴
نزدیکتر به پرده چشم است از نگاه
راهی که ما به کعبه مقصود برده ایم
۵
از صبح پرده سوز خدایا نگاه دار
این رازها که ما به دل شب سپرده ایم
۶
گر خاک ره شویم فرامش نمی کنیم
از چشمه سار تیغ تو آبی که خورده ایم
۷
از یک نگاه گرم شویم آتش و سپند
هر چند تخم سوخته در خاک مرده ایم
۸
از آرزوی میوه فردوس فارغیم
دندان صبر بر جگر خود فشرده ایم
۹
مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
با عقده های دل غم خود ما شمرده ایم
۱۰
بگذر ز دستگیری ما ای سبوی خام
ما التجا به پای خم می نبرده ایم
۱۱
هر نقش نیک و بد که چو آیینه دیده ایم
صائب ز لوح خاطر روشن سترده ایم
تصاویر و صوت

نظرات
محسن
حسین شهریار
مجتبی میرسمیعی