
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۵۸
۱
ما همچو آفتاب به هرجا رسیدهایم
هر کوچهای که هست به عالم دویدهایم
۲
وحشت کنیم ازآن که به خلق است آشنا
ما چون غزال، رام زهر خود رمیدهایم
۳
گر خون عرق کنیم چو خورشید دور نیست
باری که آسمان نکشد ما کشیدهایم
۴
چون میوه پخته گشت گرانی برد ز باغ
ما بار نخل چون ثمر نارسیدهایم
۵
دلهای مرده را ز دمی زنده کردهایم
هرجا که همچو صبح قیامت دمیدهایم
تصاویر و صوت

نظرات