صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۸۷۷

۱

با هر که شکوه از دل افگار می بریم

مجروح را به سیر نمکزار می بریم

۲

منت بود بر آینه صاف ما گران

از بخت سبز زحمت زنگار می بریم

۳

پوشیدن نظر ز جهان، باز کردن است

از خواب، فیض دولت بیدار می بریم

۴

لفظ از ظهور معنی روشن حجاب نیست

ما فیض صبحدم ز شب تار می بریم

۵

در مه ز نور مهر توان فیض بیش برد

ما از نقاب لذت دیوار می بریم

۶

مرغ چمن ز چاک گریبان گل نیافت

فیضی که ما ز رخنه دیوار می بریم

۷

از گوشه ای که نیست در او ره خیال را

ما فیض گوشه دهن یار می بریم

۸

در دست ما ز مال جهان نیست خرده ای

دایم خبر به خانه ز بازار می بریم

۹

تا دست خود ز باده گلرنگ شسته ایم

صائب خجالت از رخ گلزار می بریم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۶۵

نظرات