صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۸۷۸

۱

در کوی جان به قطع مراحل نمی‌رسیم

تا گرد جسم هست به منزل نمی‌رسیم

۲

نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام

از حق گذشته‌ایم و به باطل نمی‌رسیم

۳

در دست و پا زدن گرو از موج می‌بریم

دانسته‌ایم اگرچه به ساحل نمی‌رسیم

۴

کار شتابکار به پایان نمی‌رسد

این است اگر شتاب، به منزل نمی‌رسیم

۵

خونی که بود در تن ما، سوخت چون نفس

وز بخت بد هنوز به قاتل نمی‌رسیم

۶

دست کرم ز رشته تسبیح برده‌ایم

روزی نمی‌رود که به صد دل نمی‌رسیم

۷

زین سان که موج حادثه دنبال ما گرفت

چون کشتی حباب به ساحل نمی‌رسیم

۸

صائب درین محیط که هر قطره واصل است

ما در خود از طبیعت کاهل نمی‌رسیم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۶۶

نظرات