
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۷۹
۱
گاهی در آب دیده و گاهی در آتشیم
درمانده متابعت نفس سرکشیم
۲
کردند پای بوس هدف تیرهای راست
ما از کجی مقید زندان ترکشیم
۳
موج سراب در دل شب آرمیده است
ما روز و شب ز طول امل در کشاکشیم
۴
چون خار اگر گلی نشکفت از وجود ما
از جسم زار سلسله جنبان آتشیم
۵
در جام لاله ریخت نمک سردی خزان
ما از می غرور همان مست و سرخوشیم
۶
چیدند گل ز دولت بیدار غافلان
ما همچو خوابهای پریشان مشوشیم
۷
دیویم چون ز خویش خبر دار می شویم
چون بیخبر شویم ز هستی پریوشیم
۸
صائب چو موج بر سر این بحر بیکنار
دایم ز خوش عنانی خود در کشاکشیم
تصاویر و صوت


نظرات