
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۸۶
۱
آیینه خانه ایم و دم از نور می زنیم
شمشیر برق بر جگر مور می زنیم
۲
بر روی تخت دار، مربع نشسته ایم
می از شرابخانه منصور می زنیم
۳
تا کی زند ز رخنه دل جوش، آرزو؟
مشت گلی به خانه زنبور می زنیم
۴
هر جا کمان موی شکافی به زه کنیم
مژگان مور در شب دیجور می زنیم
۵
آزرده می کنیم دلش را ز حرف سخت
از جهل، سنگ بر شجر طور می زنیم
۶
اینجا کلیم رخصت پروانگی نیافت
بال و پری عبث به هم از دور می زنیم
۷
این ناله های شعله فشان صائب از جگر
از شوق عندلیب نشابور می زنیم
تصاویر و صوت


نظرات