
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۹۶
۱
افزود گرانباری غفلت ز شتابم
شد آبله پای طلب پرده خوابم
۲
آن سوخته جانم که به هر سوی دواند
مانند سگ هرزه مرس موج سرابم
۳
خونابه اشک است مرا باده گلرنگ
هر چند جهان مست شد از بوی کبابم
۴
در مشرب من تلخ می آب حیات است
از چشمه کوثر نتوان راند به آبم
۵
افسوس بودحاصل تخمی که مرا هست
در شوره زمین صرف شود اشک سحابم
۶
نومید نیم از کرم پیر خرابات
در بحر شکسته است سبو همچو حبابم
۷
چون صبح شمرده است نفس در جگر من
نقدست ز روشن گهری روز حسابم
۸
طول املم بسته به زنجیر اقامت
هر چند چو اوراق خزان پا به رکابم
۹
صائب دگر از هوش و خرد طرف نبندد
هر کس دهنی تلخ کند از می نابم
تصاویر و صوت


نظرات