
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۰۲
۱
آتش به دل از گرمی این مرحله دارم
پا بر سر گنج گهر از آبله دارم
۲
آتش به زر اینجا نفروشند و من خام
گرمی طمع از مردم این قافله دارم
۳
آن راهنوردم که تهی پایی خود را
پیوسته نهان از نظر آبله دارم
۴
از سلسله زلف کسی طرف نبسته است
عمری است که من ربط به این سلسله دارم
۵
مینای فلک ظرف می عشق ندارد
کی طاقت این می من بی حوصله دارم؟
۶
گویند به هم مردم عالم گله خویش
پیش که روم من که زعالم گله دارم؟
۷
صائب به جز از سینه خود چاک زدن نیست
شغلی که درین عالم پر مشغله دارم
تصاویر و صوت

نظرات