صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۰۶

۱

دستی که به جامی نشود رهزن هوشم

چون پایه تابوت گران است به دوشم

۲

دستی که به احسان نکند حلقه بگوشم

چون پایه تابوت گران است به دوشم

۳

فریاد من از سوختگیهاست چو آتش

چون باده ز خامی نبود جوش و خروشم

۴

نتوان چو لب جام کشید از لب من حرف

هر چند ز رنگین سخنی رهزن هوشم

۵

با شعله خورشید چه سازد نفس صبح؟

روشنتر ازانم که توان کرد خموشم

۶

در دل شکند شیشه مرا خنده گلها

آواز تو زان دم که رسیده است به گوشم

۷

بر باده سر جوش نباشد نظر من

کز درد توان گرد برآورد ز هوشم

۸

در عالم ایجاد من آن طفل یتیمم

کز شیر به دشنام کند دایه خموشم

۹

چون کعبه، برازندگیم در نظر خلق

زان است که من جامه پوشیده نپوشم

۱۰

صائب منم آن نغمه را کز دل پر جوش

موقوف بهاران نبود جوش و خروشم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۶۹
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۷۹

نظرات