
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۱۱
۱
کو بخت که در میکده با یار نشینم؟
در ماتم غمهای جگر خوار نشینم
۲
مانند حباب از دل می سر بدر آرم
با نغمه به یک پرده و یک تار نشینم
۳
هر مصلحت عقل کم از کوه غمی نیست
کو رطل گرانی که سبکبار نشینم؟
۴
حسن رخ گل چشم به راه نگه ماست
از همت پست است که با خار نشینم
۵
آه این چه حجاب است که از شرم رخ تو
در خانه خود روی به دیوار نشینم
۶
صائب چه کنی منع من از عاشقی و شعر؟
اینها به ازان نیست که بیکار نشینم؟
تصاویر و صوت


نظرات