
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۱۳
۱
تا روی عرقناک ترا دید نگاهم
زد غوطه به سرچشمه خورشید نگاهم
۲
از حوصله دیده من گرد برآورد
از بس ز تماشای تو بالید نگاهم
۳
بر مرکز خال تو مرا تا نظر افتاد
در دایره چشم نگنجید نگاهم
۴
شد دیده بیدار مرا خواب پریشان
از بس به خود از شرم تو لرزید نگاهم
۵
مشقی که ز نظاره روی تو رساندم
مشکل که شود خیره ز خورشیدنگاهم
۶
از شرم برون آی که از شرم عذارت
شد آب و چو اشک از مژه غلطید نگاهم
۷
چون موی زیادست گران در نظر من
تا دور ز رخسار تو گردید نگاهم
۸
چون دیدن رخسار لطیف تو محال است
از دیده برآید به چه امید نگاهم؟
۹
صائب پی نظاره شوم گر همه تن چشم
از دل نبرد حسرت جاوید نگاهم
تصاویر و صوت


نظرات