
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۱۸
۱
در پله آغاز ز انجام گذشتیم
از مصر برون نامده از شام گذشتیم
۲
چون برق فتادیم به خاشاک تعلق
زین خاک جلوگیر به یک گام گذشتیم
۳
در ابر سفید و لب خاموش خطرهاست
از گردن مینا و لب جام گذشتیم
۴
بی نقطه شب یک الف روز ندیدیم
هر چند که بر صفحه ایام گذشتیم
۵
در طالع ما نیست گرفتاری، اگرنه
صد بار فزون از نظر دام گذشتیم
۶
الماس ندامت دل ما را نخراشید
تا همچو عقیق از هوس نام گذشتیم
۷
از سود و زیان سفر عشق مپرسید
یک دانه نچیدیم و به صد دام گذشتیم
۸
در سایه شمشیر شهادت نتپیدیم
زین قلزم خونخوار به آرام گذشتیم
۹
در گلشن بیرنگ جهان چون گل خورشید
گر صبح شکفتیم سر شام گذشتیم
۱۰
در باغ جهان چون ثمر نخل تمنا
صد حیف که خام آمده و خام گذشتیم
۱۱
این آن غزل میر فصیحی است که فرمود
از پشته صبح و دره شام گذشتیم
تصاویر و صوت

نظرات