
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۱۹
۱
خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم
ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم
۲
چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم
در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم
۳
چون سایه مرغان هوا در سفر خاک
آزار به موری نرساندیم و گذشتیم
۴
گر قسمت ما باده و گر خون جگر بود
ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم
۵
کردیم عنانداری دل تا دم آخر
گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم
۶
در رشته کشیدند دگرها گهر جان
ما این عرق از جبهه فشاندیم و گذشتیم
۷
هر چند که در دیده ما خار شکستند
خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم
۸
یک صید ازین دشت به فتراک نبستیم
چون مهر همین تیغ رساندیم و گذشتیم
۹
هر چند که در مد نظر بود دو عالم
یک حرف ازین صفحه نخواندیم و گذشتیم
۱۰
فریاد که از کوتهی بازوی اقبال
دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم
۱۱
صد تلخ چشیدیم ز هر بی مزه صائب
تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم
تصاویر و صوت



نظرات
امیر
هادی مختاری
Omid sharmsar