
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۲۳
۱
ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم
فیض شکر از تلخی بادام گرفتیم
۲
دل صاف نمودیم به نیک و بد ایام
فیض دم صبح از نفس شام گرفتیم
۳
ناکامی جاوید چو در کام جهان بود
از کام جهان دست به ناکام گرفتیم
۴
در رهگذر سیل فنا خواب حرام است
رفتیم برون از فلک آرام گرفتیم
۵
بر کنگره عرش ضرورست کمندی
چون شانه سر زلف دلارام گرفتیم
۶
رفتیم ازین قلزم خونین به کناری
زین معرکه خود را به لب بام گرفتیم
۷
دیدیم که پرگار فلک در کف ما نیست
چون نقطه درین دایره آرام گرفتیم
۸
زهاد گرفتند ره گلشن فردوس
ما گردن مینا و لب جام گرفتیم
۹
کردیم دل سنگدلان را به سخن نرم
از ریگ روان روغن بادام گرفتیم
۱۰
در دست فلاخن نکند سنگ اقامت
ما زیر فلک بهر چه آرام گرفتیم؟
۱۱
صائب ز سر میوه فردوس گذشتیم
تا بوسه تلخ از دهن جام گرفتیم
تصاویر و صوت


نظرات