
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۳۲
۱
ما طالع جمعیت اسباب نداریم
روزی که هوا هست می ناب نداریم
۲
روی دل ما در حرم کعبه بود فرش
در ظاهر اگر روی به محراب نداریم
۳
فریاد که از گردش بیهوده درین بحر
جز خار و خسی چند چو گرداب نداریم
۴
آه قدر انداز به فرمان دل ماست
در قبضه اگر تیغ سیه تاب نداریم
۵
قانع به هواداری دریا چو حبابیم
ما حوصله گوهر سیراب نداریم
۶
چون ماهی لب بسته درین بحر پر آشوب
اندیشه ز گیرایی قلاب نداریم
۷
کفران بود از فتنه خوابیده شکایت
ما شکوه ای از بخت گرانخواب نداریم
۸
آن بلبل مستیم درین باغچه صائب
کز شور محبت خبر از خواب نداریم
تصاویر و صوت


نظرات