صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۴۲

۱

قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم

زباده شفقی همچو آفتاب گذشتم

۲

حجاب چهره مقصود بود شیشه و ساغر

نظر بلند شد، ازعالم حجاب گذشتم

۳

کشیده بود به دام فریب، عالم آبم

صفای دل مددی کرد، همچو آب گذشتم

۴

ز هر چه داشت رگ تلخیی، امید بریدم

چه جای باده گلگون، که از گلاب گذشتم

۵

به خون شرم و حیا می پرید چشم حبابش

هزار شکر کز این خونی حجاب گذشتم

۶

اگر چه موج سراب است شیشه خانه مشرب

رسید جان به لبم تا ازین سراب گذشتم

۷

ز شیشه چون گذرد رنگ می به گرم عنانی؟

ز شیشه خانه مشرب به آن شتاب گذشتم

۸

به زور جذبه توفیق و پایمردی همت

چو برق و باد ز رطل گران رکاب گذشتم

۹

شراب، خون روان و کباب، خون فسرده است

هم از کباب بریدم، هم از شراب گذشتم

۱۰

عجب که پیرخرابات نگذرد ز گناهم

که من ز باده گلرنگ در شباب گذشتم

۱۱

امید هست که در حشر زرد روی نگردم

چو من به موسم گل صائب از شراب گذشتم

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۸
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۶۹۵

نظرات