
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۴۸
۱
با آن که من ندارم کاری به کار مردم
دایم کشم کدورت از رهگذار مردم
۲
دنبال خلق گردد خود را کسی که گم کرد
خود را بیاب و بگذر از انتظار مردم
۳
امیدواری خلق عنوان نا امیدی است
زنهار تا نباشی امیدوار مردم
۴
از منت آب حیوان تیغ برهنه گردد
لب تر مساز زنهار از جویبار مردم
۵
بنیاد اعتبارات پا در رکاب باشد
مگذار دل ز خامی بر فخر وعار مردم
۶
در زیر تیغ دایم خون می خورد ز خجلت
هر کس به برگ سبزی شد شرمسار مردم
۷
در چشم عیبجویان ظلمت همیشه فرش است
ز آیینه پشت بیند آیینه دار مردم
۸
از سیر لاله و گل خاطر نمی گشاید
از مردم است صائب باغ و بهار مردم
تصاویر و صوت

نظرات