صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۵۲

۱

حوصله وصل آن نگار ندارم

دام به اندازه شکار ندارم

۲

بحر به پیمانه حباب نگنجد

در ره او چشم انتظار ندارم

۳

نیست به پیغام خشک نیز امیدم

طالع ازان لعل آبدار ندارم

۴

از رخ چون آفتاب لاله عذاران

غیر دو چشم شفق نگار ندارم

۵

طاقت من نیست مرد ناز دو بالا

آینه پیش جمال یار ندارم

۶

گرچه سر دست آفتاب گرفتم

رنگی ازان دست پرنگار ندارم

۷

از دل گرم است مایه دار جنونم

هیچ توقع ز نوبهار ندارم

۸

نخل خزان دیده ام که برگ اقامت

در چمن خشک روزگار ندارم

۹

باعث هشیاریم نه زهد و صلاح است

باده به اندازه خمار ندارم

۱۰

کافر حربی ز جنگ سیر نگردد

صلح توقع ز چشم یار ندارم

۱۱

صیقل آیینه است شهپر طوطی

از خط سبزش به دل غبار ندارم

۱۲

چهره زرین چو مهر زینت من بس

صائب اگر رخت زرنگار ندارم

تصاویر و صوت

نظرات