صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۶۵

۱

از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان

یک تن از آیندگان نگرفت جای رفتگان

۲

عالم از اهل سعادت یک قلم خالی شده است

زان همایون طایران مانده است مشتی استخوان

۳

نیست جز سنگ مزار از نامداران بر زمین

نقش پایی چند بر جا مانده است از کاروان

۴

زیر گردون راست کیشان را نمی باشد قرار

منزل آسایش تیرست بیرون از کمان

۵

باز می گردد به جان بی نفس سوی عدم

هر که در ملک وجود آید ز روشن گوهران

۶

ما به این ده روزه عمر از زندگی سیر آمدیم

خضر چون تن داد، حیرانم، به عمر جاودان؟

۷

پیش ازین بر رفتگان افسوس می خوردند خلق

می خورند افسوس در ایام ما بر ماندگان

۸

مستی غفلت شعور از خلق صائب برده است

تا که پیش از مرگ برخیزد ازین خواب گران؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۰

نظرات