صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۷۷

۱

ساده است از نقش انجم آسمان عاشقان

این نشان از بی نشان دارد روان عاشقان

۲

در حقیقت دنیی و عقبی دو منزل بیش نیست

این دو منزل را یکی سازد روان عاشقان

۳

دامن ریگ روان را خار نتواند گرفت

دست رهزن کوته است از کاروان عاشقان

۴

شکوه از شور قیامت محض کافر نعمتی است

بود در کار این نمکدان بهر خوان عاشقان

۵

نیست خورشید این که می بینی بر این چرخ بلند

مانده بر جا آتشی از کاروان عاشقان

۶

زیر پر چون صبح گیرد بیضه خورشید را

چون گشاید بال همت مرغ جان عاشقان

۷

از صراط المستقیم عقل بیرون رفته اند

زه نمی گیرد به خود، زورین کمان عاشقان

۸

هست در دل حسرت اکسیر اگر صائب ترا

مگذر از خاک مراد آستان عاشقان

۹

چون نیابد نور فیض از روح پاک مولوی؟

شمس تبریزست صائب در میان عاشقان

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۷

نظرات