
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۸۳
۱
کرسی دارست اوج اعتبار این جهان
دل منه بر دولت ناپایدار این جهان
۲
با گرفتن گرچه دارد جنگ استغنای فقر
گوشه ای گیر از محیط بی کنار این جهان
۳
برگ و بار او کف افسوس و بار دل بود
دل منه چون غافلان بر برگ و بار این جهان
۴
پیش چشم شبنم روشن گهر یک کاسه است
چون گل رعنا خزان و نوبهار این جهان
۵
رشته اشک ندامت، مد آه حسرت است
پیش چشم مو شکافان پود و تار این جهان
۶
تا نگیرد دامنت را خون چندین بی گناه
سرسری بگذر چو باد از لاله زار این جهان
۷
خنده برقی است کز ابر سیه ظاهر شود
شادی پا در رکاب نوبهار این جهان
۸
پرتو خورشید را در دام روزن می کشد
هر که صائب دل نهد بر اعتبار این جهان
تصاویر و صوت

نظرات