
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۹۸۸
۱
عاشق صادق نیندیشد ز آتش تاختن
زر خالص را محابا نیست از بگداختن
۲
روزگاری را که کردم صرف تسخیر بتان
می توانستم دو عالم را مسخر ساختن
۳
آبرویی را که کردم صرف این بی حاصلان
آسیایی می توانستم به دور انداختن
۴
رنگ یکتایی نگیرد رشته چون همتاب نیست
سازگاری نیست با ناسازگاران ساختن
۵
آن که کار سهل ما را در گره انداخته است
می تواند کار عالم را به ابرو ساختن
۶
سرکشان را مهربان خویش کردن مشک است
سهل باشد آسمان را بر زمین انداختن
۷
از بهشت عدن صائب صلح کن با وصل یار
بر امید نسیه نقد عمر نتوان باختن
تصاویر و صوت


نظرات
نون. شین