صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۵۹۹۰

۱

در کهنسالی نفس را راست نتوان ساختن

راست ناید با کمان حلقه تیر انداختن

۲

از سبکروحان نیاید با گرانان ساختن

چون تواند کشتی خالی به لنگر تاختن؟

۳

گریه هم زنگ کدورت می برد از دل مرا

گر به تردستی توان آیینه را پرداختن

۴

سخت نامردی است گر تیغ از نیام آرد برون

هر که سازد کار دشمن از سپر انداختن

۵

در خطرگاهی که تیر از خاک می روید چو نی

گردن دعوی نباید چون هدف افراختن

۶

گفتگوی سخت با ممسک ندارد حاصلی

بر درخت بی ثمر تا چند سنگ انداختن؟

۷

سایه بال هما ز افتادگی گردد بلند

صرفه نبود حرف ما را بر زمین انداختن

۸

کرد خرج آب و گل کوتاه بینی ها مرا

پیشتر از خانه می بایست خود را ساختن

۹

گوشه چشمی اگر باشد ازان نقش مراد

می توان صائب دو عالم را به داوی باختن

۱۰

نیکی از آب روان چون تیر برگردد ز سنگ

زیر تیغ یار صائب می توان جان باختن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۴
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۵۲

نظرات