
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۰۴
۱
چون صدف تا چند پیش ابر دست افراشتن؟
اشک حسرت را فرو خوردن، گهر پنداشتن
۲
چند پیش صبح بردن آبروی اشک و آه؟
در زمین شور تا کی تخم ریحان کاشتن؟
۳
خیمه بیرون زن ز هستی، تا توانی چون حباب
در ته یک پیرهن با بحر صحبت داشتن
۴
تخم رنجش در زمین دوستی پاشیدن است
شکوه احباب را پوشیده در دل داشتن
۵
تا کمان آسمان در زه بود تقدیر را
از تهی مغزی است گردن چون هدف افراشتن
۶
صائب از خاک عدم شکر اگر حاصل شود
از لب جانان تمتع می توان برداشتن
تصاویر و صوت

نظرات