صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۰۷

۱

پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن

نیست ممکن موج از آب روان برداشتن

۲

چون صدف من هم ز گوهر دامنی می داشتم

می توانستم اگر دست از دهان برداشتن

۳

خانه خالی پر و بالی است بهر سالکان

تیر را آسان بود دل از کمان برداشتن

۴

هر که از دل بار بردارد، گران بر دوش نیست

از سبوی می گرانی می توان برداشتن

۵

نیست در دریای شورانگیز عالم موج را

هیچ تدبیری به از دست از عنان برداشت

۶

از خدا تا کی به دنیای دنی قانع شدن؟

چند از خوان سلیمان استخوان برداشتن؟

۷

برنمی گردد به ابر از گوهر شهوار آب

نیست ممکن دل ز لعل دلستان برداشتن

۸

پسته بی مغز در لب بستگی رسواترست

نیست حاجت پرده از کار جهان برداشتن

۹

خوشتر از صد باغ و بستان است کنج عافیت

با قفس سهل است دل از گلستان برداشتن

۱۰

می توان برداشت دل صائب به آسانی ز جان

لیک دشوارست دل از دوستان برداشتن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۲

نظرات