
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۰۹
۱
کار هر بی ظرف نبود عشق پنهان داشتن
سهل کاری نیست اخگر در گریبان داشتن
۲
بیستون از صبر بالا دست من دارد به یاد
بر سر خود تیغ خوردن، پا به دامان داشتن
۳
بخیه تسبیح زاهد عاقبت بر رو فتاد
چند بتوان دام را در خاک پنهان داشتن؟
۴
خاک بر لب مال اینجا، تا توانی چون مسیح
دست در یک کاسه با خورشید تابان داشتن
۵
کشتی امید در دریای خون افکندن است
از تنور نوح امید لب نان داشتن
۶
ضبط معشوق پریشان گرد کردن مشکل است
چون نگردد خون دلم از پاس پیکان داشتن؟
۷
از من آزاده دارد یاد (سرو) بی ثمر
روی خود را تازه با اهل گلستان داشتن
۸
چون معلم را نگیرد دود آه کودکان؟
نیست آسان بی گناهان را به زندان داشتن
۹
می زنم امروز و فردا بر جنون از دست عقل
چند صائب پاس ننگ و نام بتوان داشتن؟
تصاویر و صوت

نظرات