صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۱۲

۱

به که غافل باشد آن سرو روان از خویشتن

ورنه خواهد گشت از غیرت نهان از خویشتن

۲

بی نیازست از بدآموزان دل بی رحم او

دارد این شمشیر سنگین دل، فسان از خویشتن

۳

از غم محرومی ارباب بینش فارغ است

حسن مستوری که می گردد نهان از خویشتن

۴

می کند در هر نگاهی روی شرم آلود او

از عرق ایجاد چندین دیده بان از خویشتن

۵

نیست پروای سلاح آن را که چون مژگان کج

می تواند ساختن تیر و کمان از خویشتن

۶

آتش افسرده ام کز یک نسیم التفات

می توانم کرد انشا صد زبان از خویشتن

۷

یوسف پاکیزه دامن از زلیخا چون گریخت؟

می گریزد آشنای او چنان از خویشتن

۸

چون توانم یافت صائب راه کوی یار را؟

من که عمری شد نمی یابم نشان از خویشتن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۷۲

نظرات