صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۱۸

۱

عشق در بند گران است از وفای خویشتن

بید مجنون است خود زنجیر پای خویشتن

۲

از سر این خاکدان هر کس که برخیزد چو سرو

در صف آزادگان باشد لوای خویشتن

۳

داشت حال مهره ششدر دل آزاده ام

تا نیفکندم به آتش بوریای خویشتن

۴

از درون خانه باشد دشمن من چون حباب

می کشم آزار دایم از هوای خویشتن

۵

نیستم در زیر بار منت باد مراد

کشتی خویشم چو موج و ناخدای خویشتن

۶

از زمین کوی او کز برگ گل نازکترست

چون توانم خواست عذر نقش پای خویشتن؟

۷

از سر اخلاص صائب با رضای حق بساز

جنگ دارد بنده بودن با رضای خویشتن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۷

نظرات