صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۲۴

۱

دل مدام از خط و زلف یار می گوید سخن

هر که سودایی شود بسیار می گوید سخن

۲

نیست مانع چشم او را خواب ناز از گفتگو

آنچنان کز بیخودی بیمار می گوید سخن

۳

در صف آزاد مردان کمترست از جوز پوچ

هر سبک مغزی که از دستار می گوید سخن

۴

پیش رخساری که می لغزد بر او پای نگاه

ساده لوح آن کس که از گلزار می گوید سخن

۵

با پشیمانی نگردد قدرت گفتار جمع

نیست نادم هر که ز استغفار می گوید سخن

۶

هر که گرد حرف حرف خود نگردد بارها

گر بود مرکز، که بی پرگار می گوید سخن

۷

می کند نزدیک راه عیبجویان را به خود

کارپردازی که دور از کار می گوید سخن

۸

نیست ساحل را ز راز سینه دریا خبر

وای بر مستی که با هشیار می گوید سخن

۹

می کند ناقص عیاری های خود را سکه دار

کاملی کز درهم و دینار می گوید سخن

۱۰

عقل میدان سخن بر عاقلان کرده است تنگ

ورنه مجنون با در و دیوار می گوید سخن

۱۱

می شود کوته به اندک روزگاری عمر او

هر که صائب چون قلم بسیار می گوید سخن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۷۹
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۰

نظرات