صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۲۶

۱

هر که باشد چون قلم از سینه چاکان سخن

سرنمی پیچد به تیغ از خط فرمان سخن

۲

بود اگر تخت سلیمان را روان بر باد حکم

بر نفس فرمانروا باشد سلیمان سخن

۳

از سلیمان سر نمی پیچید اگر دیو و پری

لفظ و معنی هم بود در تحت فرمان سخن

۴

مد کوتاهی است عمر جاودان ز احسان او

خشک مگذر زینهار از آب حیوان سخن

۵

می دهد دامان یوسف را به آسانی ز دست

دست هر کس آشنا گردد به دامان سخن

۶

آب حیوان می شود در دیده اش آب سیاه

هر که یک شب زنده دارد در شبستان سخن

۷

تنگ دارد عرصه گفتار بر من روزگار

ورنه طوطی دارد از آیینه میدان سخن

۸

دیده ام چون پیر کنعان شد سفید از انتظار

تا شنیدم بوی یوسف از گریبان سخن

۹

عمر آب زندگی نقش بر آبی بیش نیست

گر بقا داری طمع، جان تو و جان سخن!

۱۰

عالمی چون تیشه سر بر سنگ خارا می زنند

تا که را صائب به دست افتد رگ کان سخن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۱

نظرات