صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۴۵

۱

پیش مستان از خرد بیگانه می باید شدن

چون به طفلان می رسی دیوانه می باید شدن

۲

مدتی در خواب بی دردی به سر بردی، بس است

این زمان در عاشقی افسانه می باید شدن

۳

هرزه خندی آبروی شیشه را بر خاک ریخت

باده چون خوردی، لب پیمانه می باید شدن

۴

دامن بخت بلند آسان نمی آید به دست

در زمین خاکساری دانه می باید شدن

۵

عاشقی و کوچه گردی در جوانی ها خوش است

پیر چون گشتی وبال خانه می باید شدن

۶

نیست آسان در حریم زلف او محرم شدن

بی زبان با صد زبان چون شانه می باید شدن

۷

خصم سرکش را توان ز افتادگی تسخیر کرد

شیشه چون گردن کشد، پیمانه می باید شدن

۸

روزگاری شعله آواز مطرب بوده ای

مدتی هم شمع ماتمخانه می باید شدن

۹

آشنای معنی بیگانه گشتن سهل نیست

صائب از هر آشنا بیگانه می باید شدن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۵۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۸۲

نظرات