
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۶۳
۱
می گدازد شیشه دل را می رنگین حسن
دل ز ساغر می برد صهبای دل شیرین حسن
۲
نوبهار خنده گل در گریبان بگذرد
عالم افروزی کند چون خنده رنگین حسن
۳
خویش را در کوچه بند آستین می افکند
پنجه موسی ز شرم ساعد سیمین حسن
۴
عشق را نتوان به رنگ و بو شکار خویش کرد
دست خالی آید از گلشن برون گلچین حسن
۵
بلبلان را روی گرم گل نوا پرداز کرد
آتشین گفتار گردد عشق از تلقین حسن
۶
بوی آن سیب زنخدان زنده دل دارد مرا
ورنه عاشق پروری کفرست در آیین حسن
۷
از شبیخون هوس گلزار عصمت ایمن است
تا چراغ شرم سوزان است بر بالین حسن
۸
صرصر بی اعتدالی در بهار عشق نیست
رنگ و بو هرگز نمی بازد گل (و) نسرین حسن
۹
در تماشاخانه فردوس خون خود خورد
دیده هر کس که چون صائب بود گلچین حسن
تصاویر و صوت

نظرات