صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۶۶

۱

روز چون روشن شود زان روی انور یاد کن

شب چو گردد تیره زان زلف معنبر یاد کن

۲

صبح با خورشید تابان چون شود دست و بغل

از بیاض گردن و رخسار دلبر یاد کن

۳

می توان کردن به عادت زهر را شیرین چو قند

در حیات از مرگ تلخ خود مکرر یاد کن

۴

چون به بالین سر نهی یادآور از خشت لحد

چون برآری سر ز خواب از صبح محشر یاد کن

۵

پیشتر زان کز فراموشان کند گردون ترا

گاه گاه از دوستان نیک محضر یاد کن

۶

ای که چون خم تا به گردن در میان باده ای

از خمارآلودگان گاهی به ساغر یاد کن

۷

وقت سیر برق و باران، ای بهار زندگی

از دهان خشک ما و دیده تر یاد کن

۸

ای که ساغر می زنی چون خضر از آب حیات

از دل گرم و لب خشک سکندر یاد کن

۹

این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است

چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۶۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۱۸

نظرات