صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۰۶۸

۱

زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن

چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن

۲

سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است

چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟

۳

شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت

فکر فانوس ای کلیم از بهر شمع طور کن

۴

خاطر آیینه وحدت غبارآلود شد

گرد هستی را به چوب دار از خود دور کن

۵

خاکساری جاده ای دارد ز مو باریکتر

گردن تسلیم نازک چون میان مور کن

۶

سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟

این کدوی پوچ را در کار این زنبور کن

۷

دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حیات

رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۶۱

نظرات