
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۷۹
۱
نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن
عیبجویان را به عیب خویشتن گویا مکن
۲
بهر مشتی خون که خواهد خرج خاک تیره شد
لب به حرف خونبها چون خودفروشان وا مکن
۳
تا نسازی دامن اطفال را خالی ز سنگ
از سواد شهر رو در دامن صحرا مکن
۴
از خرد دورست مس کردن طلای خویش را
روی زرد خویش سرخ از باده حمرا مکن
۵
تا نسازی جمع صائب دل ز زاد آخرت
پشت خود چون سالکان خام بر دنیا مکن
تصاویر و صوت

نظرات