
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۹۲
۱
آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من
نیست هرگز بی چراغی گوشه محراب من
۲
شورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگر
کوه قاف آید اگر پیش ره سیلاب من
۳
شوربختی بین که ریزد بحر با چندین گهر
خار و خس در کاسه دریوزه گرداب من
۴
می برد بر حال قارون رشک در زیر زمین
در ته گرد کسادی گوهر شاداب من
۵
چند بتوان آبروی گریه پیش صبح ریخت؟
تا به کی صرف زمین شور گردد آب من؟
۶
از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود
زین صدای آب سنگین تر شد آخر خواب من
۷
مرگ نتواند مرا از بی قراری بازداشت
می شود صائب ز کشتن زنده تر سیماب من
تصاویر و صوت

نظرات