
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۹۴
۱
دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من
آه کان آهوی وحشی جست باز از دست من
۲
از ره بیچارگی می آرمش در دام خویش
گر به گردون می رود آن چاره ساز از دست من
۳
از ادب هر چند کوتاه است دست جرأتم
چاک ها دارد چو گل دامان ناز از دست من
۴
صید من وحشی است، بی زحمت نمی آید به دست
صد الف بر سینه دارد شاهباز از دست من
۵
از غبار خاطرم آیینه ها دربسته شد
سنگ بر دل می زند آیینه ساز از دست من
۶
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواس وضو وقت نماز از دست من
۷
بس که پیچیدم به فکر زلف، صائب روز و شب
بر جنون زد خامه معنی طراز از دست من
تصاویر و صوت

نظرات
محمدتقی عارفیان