صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۱

۱

نیست از سنگِ ملامت غم سرِ پر شور را

کس نترسانده است از رطلِ گران مخمور را

۲

ما به داغِ خود خوشیم ای صبح دست از ما بدار

صرفِ داغِ مُهر کن این مرهمِ کافور را

۳

چرخِ عاجز‌کُش چرا در خاک و خونم می‌کشد؟

پای من دستِ حمایت بود دایم مور را

۴

قهرمانِ عشق هر جا مجلس‌آرایی کند

چینی مودار می‌داند سرِ فغفور را

۵

نفس را بدخو به ناز و نعمتِ دنیا مکن

آب و نانِ سیر، کاهل می‌کند مزدور را

۶

حسن اگر این است و عالمسوزیِ رخسار این

می‌کُشد بی‌تابیِ غیرت چراغِ طور را

۷

رتبهٔ افکار صائب را چه می‌داند حسود؟

بهره‌ای از حُسنِ یوسف نیست چشمِ کور را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۵۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۷۸

نظرات

user_image
وحید
۱۳۹۳/۰۱/۲۳ - ۰۹:۲۲:۵۳
حاشیه