
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۰۹
۱
بلبلم اما رسد بر لاله و گل ناز من
دست گلچین می رود از کار از آواز من
۲
رشته ذوق گرفتاری به بالم بسته اند
نگذرد از گوشه بام قفس پرواز من
۳
جوهرم را تا به سنگ امتحان زد کوهکن
تیشه فولاد خود را کرد پای انداز من
۴
سهل باشد از فغانم گر قفس مجمر شود
بیضه چون فانوس بود از شعله آواز من
۵
همچو شاخ پر ثمر وقت است پشتش بشکند
از هجوم عندلیبان گوشه های ساز من
۶
تا به دارالامن صلح کل رسیدم، کبک مست
خواب راحت می زند در چنگل شهباز من
۷
صبحم، اما چون شبم در پرده پوشی ها مثل
مشرق لب را نداند آفتاب راز من
۸
سر فرو نارد به شاخ پست طوبی فطرتم
می زند پر در فضای لامکان، انداز من
تصاویر و صوت


نظرات