
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۲۰
۱
اهل معنی گرچه خاموشند از تحسین من
غوطه در خون می زنند از معنی رنگین من
۲
سکته بی دردی از خواب عدم سنگین ترست
ورنه خون مرده گردد زنده از تلقین من
۳
در جگرگاه نواسنجان این بستانسرا
تیغها خوابیده از هر مصرع رنگین من
۴
از ید بیضای کلک من جهانی روشن است
گر به ظاهر نیست شمعی بر سر بالین من
۵
مایه دار معنیم، دعوی نمی دانم که چیست
خودفروشی نیست چون بی مایگان آیین من
۶
دیده یوسف شناس از خود بود منت پذیر
می کند تحسین خود، هر کس کند تحسین من
۷
صور محشر پاره سازد گر گلوی خویش را
برنمی گردد صدا از کوه با تمکین من
۸
نیست از منع تماشایی پر از گل گلشنم
دست و پا از جوش گل گم می کند گلچین من
۹
شهد گفتار مرا صائب قوام دیگرست
خامه ها را کرد بی شق معنی شیرین من
تصاویر و صوت


نظرات