صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۱۲۲

۱

می کند در پرده دل سیر دایم آه من

تا کسی واقف نگردد از غم جانکاه من

۲

نیست چون گوهر مرا امروز داغ بی کسی

بود از گرد یتیمی خاک بازیگاه من

۳

بسته ام یک روز با سیلاب احرام محیط

کی شود زخم زبان خلق خار راه من؟

۴

با لب خاموش از زخم زبان ها فارغم

نیست دستی خار را بر دامن کوتاه من

۵

دوست از بیداری من در کنار مادرست

زیر شمشیرست دشمن از دل آگاه من

۶

بی نیاز از چوب منع و فارغم از دور باش

نیست از جوش معانی ره به خلوتگاه من

۷

فکر دنیا ره ندارد در دل روشن مرا

این کلف را شسته است از چهره خود ماه من

۸

صائب از اندیشه زنجیر مویان فارغم

نیست جز زلف پریشان سخن دلخواه من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۸۶

نظرات