
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۲۹
۱
کی به سنگ از مغز مجنون می رود سودا برون؟
چون برد انجم سیاهی از دل شبها برون؟
۲
خاک نرگس زار خواهد گشتن از چشم سفید
گر ز خلوت این چنین آیی به استغنا برون
۳
از پر و بال سمندر نیست رنگی شعله را
چون ترا از پرده شرم آورد صهبا برون؟
۴
از دل من برنیارد خارخار عشق را
خون اگر آید ز چشم سوزن عیسی برون
۵
جان سختی دیدگان مشکل که بازآید به تن
برنمی گردد شراری کآید از خارا برون
۶
از بصیرت می توان شد از زمین بر آسمان
سر ز جیب عیسی آرد سوزن بینا برون
۷
آه کز دلبستگی ها آدم کوتاه بین
می رود با مرکب چوبین ازین دنیا برون
۸
هفته عمرش چو گل در شادمانی بگذرد
از دل هر کس رود صائب غم عقبی برون
تصاویر و صوت

نظرات