
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۳۳
۱
خط سر از خال لب جانانه می آرد برون
حسن گیرا دام را از دانه می آرد برون
۲
چون زلیخا، ماه مصر من به جان بی نفس
صورت دیوار را از خانه می آرد برون
۳
می کند عاقل مرا هم گفتگوی ناصحان
خواب اگر از دیده ها افسانه می آرد برون
۴
شیشه نازکدل من در شکستن، سنگ را
آه گرم از سینه بی تابانه می آرد برون
۵
دل به رغبت چون گهر در رشته جان می کشد
هر گره کز زلف و کاکل شانه می آرد برون
۶
کیست دیگر در دل من گرم سازد جای خویش؟
سیل بال و پر درین ویرانه می آرد برون
۷
می دهد بر باد اوراق حواس خویش را
هر که را کسب هوا از خانه می آرد برون
۸
ماهیان را صائب از دریا به خشکی می کشد
میکشان را هر که از میخانه می آرد برون
تصاویر و صوت

نظرات